لامصب این دل از سنگ که نیست اندازه اش تغییر نکند! هی تنگ می شود برای آدمها و روزها و لحظه ها و مکانها و...
خب اصلا منطقا هم قبول کرده باشی آدمی که رفته باید برود. اصلا باور کنی سفر، سفر است چه پشت مسافرش آّب بریزی که برگردد یا نه اما لامصب این دل که از سنگ نیست!
خب اصلا منطقا هم قبول کرده باشی آدمی که رفته باید برود. اصلا باور کنی سفر، سفر است چه پشت مسافرش آّب بریزی که برگردد یا نه اما لامصب این دل که از سنگ نیست!
از سنگ نيست...اما گاهي بايد انگار از سنگ شود!
پاسخحذفدلم قلمرو جغرافیای ویرانیست...
پاسخحذفتنگ میشود مثل حالا
پاسخحذف