پنجشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۹

تو کودتا می کنی و ما تا سالها داغداریم...

مرداد و خرداد بر وزن همند. بر وزن هیچ شدن! بر وزن ناامیدی! بر وزن کودتا... بر وزن بغض ملتی که کشورش کودتا تولید می کند!

جناب مصدق السلطنه! اگر بدانی اهالی این مملکت چه کرده بودند در خرداد کودتا. همان خیابانهایی که برایت خلوت صف کشیده شده بود را ما پر کردیم. ما سکوت را فریاد کرده بودیم از بس که صبور بودیم!
و حالا من مدتهاست وقتی به تو فکر می کنم ناخودآگاه می گویم: چقدر تنهایی کشیدی مرد! دیدن آن قامت شکسته ات در دادگاه چه دردناک است . آن نگاه تلخت که رو به دوربین همه نسلها را نشانه رفته هم. فاصله آن نگاه تا نگاه­های تلخی که ما در دادگاه دیدیم! چهره های شکسته ای که در صفحه های کوچک مانیتورمان نظاره کردیم! صورتهای نازنینی که زیر خاک کردیم! 56 سال است و چند ماه! تنها 56 سال!

حالا از پس این 56 سال، ما عشقهایمان، همه عشقهای پس از کودتاست. غمهایمان، لبخندهایمان که همه از سر اجبار زندگی است، همه مال سال بعد از کودتاست.

می دانی رفیق 28 مرداد یک بغض است، بغض ملتی که کشورش کودتا تولید می کند!!

«ما بدهکاریم
به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند معذرت می خواهم چندم مرداد است؟
و نگفتیم
چونکه مرداد
گور عشق گل خونرنگ دل ما بوده است.»
حسین پناهی

۲ نظر:

  1. و چه زيبا مي گويد، حسين پناهي!

    پاسخحذف
  2. درود

    در مورد کودتا... هیچی نمیشه گفت .. هیچی..
    100 سال دیگه اگه بخوان در مورد ایران بنویسن، مطمئنم تیترش اینه "راه ناهموار"...

    پاسخحذف