سه‌شنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۸

انتخابی که نمی کنی!


گمان می کردم دارم به لحظه ای نزدیک می شوم ! لحظه ای که باید انتخاب کنم. لحظه ای که سالها به انتظارش نشسته بودم! همیشه توهم انتخاب با من بود. همیشه گمان می بردم که انتخاب می کنم!

یک بار با علم به اینکه نمی توانم انتخاب کنم انتخاب نکردم! اما امان که از برای این انتخاب نکردن چه بهایی پرداختم، وقتی بار انتخاب دیگری را هم به دوش کشیدم!

اینجا فرقی نمی کند انتخاب کنی، انتخاب نکنی، انتخاب بشوی، انتخاب نشوی ! همیشه چیزهایی هست که عاملیتت را زیر سئوال ببرد!

مویه از من نیست ! از روزگاری است که...

۴ نظر:

  1. زمستان
    تا استخوان اسفند فرو رفته
    و اينبار
    گرماي مرداد هم
    قرار نيست يخ تقويم را آب كند...

    پاسخحذف
  2. انتخاب هايي كه نمي كني وديوارهايي كه در آن محصورت مي كنند!
    اين است اكنون ما.

    پاسخحذف
  3. انتخاب

    اگزیستانسیالیسم

    درسته
    همین

    درود رفیق

    پاسخحذف
  4. .شاید هم ترس از انتخاب است که ما را به بیگانه می کشاند رها شو و انتخاب کن و نترس از انتخاب / پیروز باشی

    پاسخحذف