یکشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۸

یک سال باید می گذشت...

یک سال باید می گذشت. یک سالگی که بگذرد دلت هم عادت می کند به همه چیز ! وقتی همه ماههای یک سال را دور بزنی و برسی سر وقت اول دیگر تمام می شود دلتنگی هایت . می توانی کمی دورتر بایستی و روزهای رفته ات را تحلیل کنی. یک سال حداقل وقتی است که برای یک رفتن طولانی و پردامنه لازم داری تا بهتر ببینی خودت را!
یک سال باید می گذشت از آن وقتی که پشت یک تلفن عمومی که کارتش هم قرضی بود به خود می پیچیدم تا عریانی کلماتم را جوری حجاب بپوشانم و نتوانستم!


همه چیز از همانجا شروع شد. از رفتن تو و ماندن من! از گذر تو و سکون من! از سهلی تو و سختی من! از...
و حالا این نقطه اندک اندک یک ساله می شود ! گریزی نبود... یک سال باید می گذشت !


پ.ن.

به بهانه روز کودکی که گذشت و به هیچ کار نیامد!

۴ نظر:

  1. شايد در اين يك سال خيلي چيز ها عوض شود،كسي چه مي داند.

    پاسخحذف
  2. سال، سال دارند میگذرند این یکسال، یکسالها...

    پاسخحذف
  3. يك سال گذشت اميدوارم چند سال نشودو باز ديدار تكرار شود همچون تكرار سال
    نمي كشد
    اين تن
    بار غم را
    تو بيا
    دو تنه
    شايد

    پاسخحذف
  4. كفشهاي كودكي جاماندند.
    زمان
    سريع مرا ربود...

    پاسخحذف