سه‌شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۹۲

خانه نشینی2


مرد  عطار سر خیابان  امام خمینی گفته بود بهترین  سم سوسک کش اش همین است. من با آب و تاب داشتم اندازه سوسکهای خانه را نشانش می دادم و او هم با اطمینان می گفت که چاره اش همین است. سوسک ها از چاه دستشویی راه درازی را می آمدند تا اتاق خواب و بعضی شبها که من سرم رو به مانیتور بود روی دیوار و سقف نمایان می شدند. سم را چهارگوش خانه اسپری کردم و جاهایی که هر شب سوسکها را می دیدم با اصرار بیشتر. چند شب بعد دیگر سوسکی ندیدم. در واقع بعد از حمله کک ها، که به خیر گذشت و مورچه های آشپزخانه، که جدی نگرفتمشان، گمان بردم سوسکها اخرین مدل جانورانی هستند که می شود اینجا دید. حالا دو شب است که مارمولکی با ترکیب رنگ بسیار خوبی می آید روی دیوار بالای تخت. هر شب کمی تمایل دارد به راست بچرخد سمت لباسها و بعد راهش را بکشد سمت بالکن و یکهو ناپدید شود. حالا میان انبوه  صداهای بزرگراه و  آقای هنداونه فروش در ساعت 10 شب، صدای خش خش پاهای مارمولکی را هم دارم که راهش را از توی برگه ها و نایلونهای زیر تخت می کشد تا روی دیوار تا جایی که دستهایم نرسد.

۱ نظر:

  1. امان از سوسک خواهر! :-/
    همدردی! البته گویا حل شده ولی تو خونه ما هنوز مسأله س :-/

    پاسخحذف