چهارشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۱

خواهر من...


من خواهر خوبی نبودم. هیچ وقت. پشت تلفن گریه می کند. از دست کسی شاکیست. می گوید بیا پیشم. نمی روم. وعده می دهم جمعه. جمعه با هم میریم سینما. خواهرم همیشه با وعده های نامتناسب من دلش را خوش کرده. اصلن با همین خواهری قراضه ای که دارم. هنوز تنها کسی است که راحت کنارش گریه می کنم. هنوز تنها کسی است که مطمئنم پشتم را خالی نمی کند... هیچ وقت خواهر خوبی نبودم برایش...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر