دوستی مان می شود یک صدا یک صدا که تو از آن ستایش می کنی و من مثل کودک دو ساله ای لذت می برم و همه سرخوشی اش را یکجا سر می کشم!
دوستی مان می شود یک شب که تو دلتنگی و می شود تا خود صبح حرف زد و زد و زد و ... صبح هم بلند گفت: گور بابای دنیا! بگیر بخواب!
دوستی مان می شود کلی «یادت هست؟»، «یادش بخیر!» و ...
دوستی مان می شود یک پارک کوچک که روی نیمکتش بنشینیم و تو با بغض بگویی که نمی دانی عاشقی یا نه! و من هی بگویم: دلت را بر باد نده!
تولدت بهانه خوبی است. باید یک خیابان به ناممان ثبت کنیم!
سلام. انگار بی خیال خودمان شدهایم فقط بدهکاریهایمان را به حساب میآوریم.
پاسخ دادنحذفمنو ياد يك دوستيه دوست داشتني انداختي فروغ ...
پاسخ دادنحذفسلام فروغ! چقدر دوست داشتم این پستو انگار واسه من نوشته باشیش!
پاسخ دادنحذفچقدر قشنگ بود اين.
پاسخ دادنحذف