جمعه، مهر ۱۶، ۱۳۸۹

...

می­گویم: تو که بروی باید چراغها را خاموش کنم. تو که بروی باید شیرینی ها را از روی میز جمع کنم. تو که بروی باید بروم تنها بنشینم در اتاق خوابم. تو که بروی...

او می رود. در را پشت سر قفل می کنم!

۱ نظر: