جلوی پلاک 26 که زنگ
در خانه را زدم و آن چای که با هم خوردیم و آن حرفهایی که زدی و زدم و آن
قضاوتهایی که کردی و کردم کاش مثل یک تکه از فیلمهایی که هر روزه با آنها سر و کار
دارم بود؛ کاش میتوانست برگردد به زمانی که پلاک خانهات را بلد نبودم و تخیل میکردم
تو ادامه داری در چایهایی که با هم میخوردیم و حرفهایی که با هم زدیم و ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر