شنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۹۳

زندگی من- 12

توی چیزهایی گم شده‌ام. هر روز صبح زود کنار بزرگراه می‌ایستم و مدام به خودم می‌گویم: امید داشته باش. امید؛ بذر هویت ماست و اینگونه تمام نشده‌ام هنوز. مرد چیزی گفته است که با زمزمه‌اش هم نتوانی تمام شوی؛ گم چرا. گم شده‌ام و دلم معجزه می‌خواهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر