یکشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۹۱

تا دم سحر شهیدای شهر...


نام بسیاری از خیابان های این شهر از نام شهیدان جنگ گرفته شده. من بیشترشان را می شناسم. عکسها و زندگی تعدادی شان را آرشیو کردم، روایت ها و فیلم همسرانشان را دیدم. خیلی هاشان را می فهمیدم. آرمان گرایی شان را و این بی حساب به دریا زدن. دو سال پیش بود؛ سال 89.میان یک باغ بزرگ عکس مرده های جنگ را دسته بندی می کردم و می گذاشتم کنار روزهای خوبشان. یک وقتهایی دلم آنقدر فشرده میشد که می رفتم توی باغ و نفس عمیق می کشیدم. چیزهای زیادی داشتیم هنوز و این مرا به آنها نزدیکتر می کرد.
صانع ژاله توی خیابان های سال 89 کشته شده بود و من همان روز داشتم عکسهای حسن باقری را سرچ می کردم که در بهمن 61 کشته شده بود. دلم داغ بهمن 89 را داشت. دلم داغ بهمن 89 را دارد هنوز. دو سال گذشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر