سه‌شنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۸

88

هر خانه ای بویی دارد. خانه من این روزها بوی گندم گندیده می دهد. سبزه هایم با همه محبتی که نثارشان کردم پوسیدند. هر کدام به نام کسی بود . این سال بد به گندم ها هم امان سبز شدن نمی دهد.

شلوغی خیابانها، این همه سبز بر درختها، این همه ماهی قرمز و سبزه سبز شده، حتی این هوای گرم که روی اسفند را سفید کرده هیچ کدام بهار را برایم تداعی نمی کند. اینطور بود که به هیچ کس هدیه ای برای شادباش عید ندادم.
چهارشنبه سوری اش هم در خانه نشستم و به صدای این خیابان که تمامش پلیس ضد شورش بود گوش سپردم. 88 عجیب تر از آن بود که برای رفتنش و آمدن دیگری شادمانی کرد.

۳ نظر:

  1. به امبد روزهای خوب در سالی نو...

    پاسخ دادنحذف
  2. سلام فروغ عزیزم خیلی ناراحت می شوم که می بینم ایتطور نا امیدیی.غول شب خواهد شکست.ما همه می دانیم.

    پاسخ دادنحذف