دوشنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۸

گفتی که می آیی

گفتی که می آیم
در یک غروب
با آخرین قطار
تا آخرین ایستگاه
تا تو
من رنگهای سرخ را
بر ابرها می پاشم
شاید تو زودتر برگردی

شهین حنانه

۲ نظر:

  1. انگار قرار نیست هیچ ایستگاهی پیاده شوی...

    پاسخحذف
  2. سلام
    ای درخت معرفت جز شک وحیرت چیست بارت؟
    یا که من باری ندیدم غیر از این بر شاخسارت

    پاسخحذف