چهارشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۸

من و مادربزرگم و وودی آلن


من و مادربزرگم و وودی آلن در خانه تنها می مانیم... تنهایی مان قسمت نمی شود با کسی. ساعتهای تنهاییمان زیاد نیست اما لامصب همان هم تنهاست! همه می گویند حواسم جمع نیست و در این حواس پرتی همیشه متهمم به آن که کسی به اندازه خودم مقصر نیست. همه می گویند سرم بیشتر از اندازه اش شلوغ است و همین روزهاست که سر برود. اما من و مادربزرگم و وودی آلن در خانه تنهاییمان هی بزرگ تر می شود و کسی نمی داند که حواسم شاید پی همین تنهایی باشد ! پی همین تنهایی که هر چه اس ام اس عاشقانه حرامش شود کم رنگ نمی شود! تنهایی که پر است از جای خالی آدمهای فربه ای که بعد از رفتن و حتی نیم بند رفتن جایشان خالی است و گمان می کنند که نیست! گاهی نمی فهمم منم که رفته ام یا آنها !!


من و مادربزرگم و وودی الن؛ کنار پایان نامه ننوشته ام که آدمهای زیادی مدام توصیه می کنند سمبلش کنم ! کنار شخصیتهای فیلم نامه ای که دلتنگ آدمهایش و تلخی روزگارشان می شوم! کنار ناتور دشت و حکومت قانون در ایران و ایران دخت و ته سیگارهای مانده در جا سیگاری ! در خانه تنها می مانیم و تنهایی مان را سر می کنیم هر شب !!
به این انگاره هم بیندیش: شاید جا گذاشتن کلید و کیف پول و موبایل بهانه است برای کسی که خودش را هم جایی جا گذاشته!

۷ نظر:

  1. در تنهایی تن ها کش شب های بی پایان
    تنم تنها تن تو را می خواهد و بس

    پاسخحذف
  2. تنهايي تنهايي و تنهايي...

    پاسخحذف
  3. امان از جای خالی آدمها فروغ جان...

    پاسخحذف
  4. تنهايي گاه دوست داشتني مي شود... و من دوستش دارم.

    پاسخحذف
  5. ما هر شب فکر میکنیم کسی زنگ می زند
    و تنهایی را از غوطه وریمان در آن نجات می دهد
    ولی می دانی...!!
    همه مان درگیر توهی نباتی هستیم

    همیشه..

    پاسخحذف