توی جزوه نوشته شده «توصیف یعنی به کلمات در آوردن چیزی که مشاهده کرده اید.
توصیف برچسب گذاری بر مشاهدات است؛ تماشای با
کلمات است.» رئیس می گوید باید بتوانید شرایطتان را
توصیف کنید. من از توصیف این روزهایم می ترسم. از همه فقدان هایی که هر روز از خواب دیشب با
خودم حمل می کنم و شب همچون ودیعه ای که به امانت باید برگردانم به
خواب هایم بر می گردند. در طول
روز بزرگ و بزرگتر می شوند و همه مرا فرا می گیرند. مثل مادری که فرزند نارسش را سقط کرده باشد، خالی بزرگ
خودم را همه جا می برم. پنجشنبه ها می روم در آن سالن تیره می نشینم تا زن توی دستم سوزن فرو کند و من را برای دو روز فلج
کند. شنبه ها بغض مانده از کم رنگی زندگی را توی گلویم تلنبار می کنم و برای تمام هفته صدایم از حنجره بیرون نمی آید. رئیس می گوید تنها با توصیف دقیق مشاهدات
است که می توانید آن را از بیرون ببینید.
من این روزها از دیدن خودم از بیرون می ترسم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر