ماشین از آن من شده
است. دوتایی میرویم میم را میرسانیم، برای بچه مریم بستنی میخریم، هایده گوش میدهیم
و برای پیادهروها میایستیم. بعضی روزها که دلتنگ میشویم رو به پارک مینشینیم و
به رفتهها فکر میکنیم. گاهی به زخمهای هم دست میکشیم و گاه سر به سر هم میگذاریم.
حالا ماشین بعد از
خانه دومین یار غار و تنهایی من است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر