پنجشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۹۳

2

فرنگیس خانوم توی دلم پیرهن سبز پوشیده و کفشِ تق تقِ راه راه. هر چند قدم، سکندری می‌خورد و می‌افتد. دستش به دیوارها نمی‌رسد. دیوارها همه دور و دیرند و راه پر از چاله است. فرنگیس خانوم با پیرهن سبز و کفش تق تق، قری به غم‌هایش می‌دهد و دست‌ها را می‌گشاید، باز می‌افتد. 
فرنگیس خانوم توی دلم، خسته‌ی امیدواری است. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر