فرنگیس خانوم توی دلم پیرهن سبز پوشیده و کفشِ تق تقِ راه راه. هر چند قدم، سکندری میخورد و میافتد. دستش به
دیوارها نمیرسد. دیوارها همه دور و دیرند و راه پر از چاله است. فرنگیس خانوم با
پیرهن سبز و کفش تق تق، قری به غمهایش میدهد و دستها را میگشاید، باز میافتد.
فرنگیس خانوم توی دلم، خستهی امیدواری است.
فرنگیس خانوم توی دلم، خستهی امیدواری است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر