سه‌شنبه، آبان ۱۶، ۱۳۹۱

«ی»

«ی» صدایش بلند است. با هیجان حرف می زند. می تواند ساعتها درباره موضوعی بدون وقفه حرف بزند و خسته نشود. یک وقتهایی هم می تواند ساعتها به حرف هایت گوش بدهد یا برای شروع حرف زدنت بگوید چرا ردیف نیستی؟ یا چیزهایی در همین حدود.
«ی» کلاه های خوبی دارد. موهای کوتاه بهترش می کند. معنای ساعت را دقیق نمی فهمد و می تواند مدتها منتظرت بگذارد و هر دقیقه اش اس ام اس بزند که دارم میام و می دانی که یکجایی ایستاده به بحث کردن با کسی یا دنبال کار کسی رفته.
«ی» دایره لغات خاص خودش را دارد. می توانی از روی دایرالمعارفش، هر بار کلمه جدیدی کشف کنی. می توانی ساعتها با ی بحث و جدل کنی و حتا کارت به خشونت هم بکشد اما بعد از تمام شدن بحث، با هم دوست باشید. برایش درد دل کنی یا ساعتها پیاده بروید و حین حرف زدن بخندید. یه خط در چت یا یک اس ام اس کوتاه کافی بود تا قرار بگذارید با هم و...
«ی» چالش اساسی زندگی خیلی از ماها را داشت. چالش میان ماندن و رفتن. چالش اساسی تر از ما حتا. نرفتنش بهای سنگینی داشت.
«ی» یکی از بهترین دوستان من بود که دیروز صبح خودش را به اوین معرفی کرد تا بهای ماندنش را بدهد. «ی» رفت تا روی کف سلول، پتو رویش باشد و در حالی که به سقف خیره شده، مشغول لاس زدن با عشق هایی باشدکه هرگز فرصتی برای پرداختن بهشان نداشت....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر