هوا بارانی است و عزیزت ترکت کرده و تو در خانهی تازه غروب شده تنها و دلتنگی. مهدی میگوید این معنی «تاسیان» است. فهیمه اکبر میخواند: «نۊشۊ، نۊشۊ/ نۊشۊ، نۊشۊ/ ایپچه بئس، رَنجه نۊکؤن جانا/ نۊشۊ، نۊشۊ، زندگی بی تۊ تأسیانه» میپیچیم در جلال و من فکر میکنم تمام امسال زندگیم بدون مامان تاسیان بود. مامان توی قلبم نشسته، صدایش توی سرم مدام برایم میخواند، گاهی حتی وقت غذا پختن کنارم ایستاده تا از یادم نرود که چطور غذا بپزم اما من نصف قلبم نیست، بلد نیستم حرف بزنم و غذا پختن یادم رفته. زندگی بدون مامان تاسیان بود، تاسیان هست، تاسیان خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر