جمعه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۸

تهوع همیشگی

از مطب دکتر بیرون آمدم با خوشحالی شماره اش را گرفتم: _ دکتر گفته هفته ای یک بار تزریق ،سه تا با هم! خیلی خوبه وقتی آمپول باشه دیگه تهوع و دربه دری معده نباید داشته باشم!
توضیح می دهد و من همچنان که خوشحالی ام می خشکد قدمهایم را آهسته می کنم. خداحافظی می کنم و با بی حالی سوار اتوبوس می شوم . دیگر غروب شده اما عینک آفتابی ام را به چشم می زنم تا کسی نفهمد از پس یک خوشحالی بی سبب ، چشمانم دارد می سوزد و قرمز می شود . ترافیک همیشگی میدان توحید نمی گذارد یک خیال راحت برای خوش خیالی ام عزاداری کنم، عینکم را بر می دارم!
: _ هر روز هفته تزریق رو امتحان کن که با یک روز شرطی نشی که اگه این طوری بشی اون روز حتی اگه تزریق نداشته باشی تهوع ولت نمی کنه!
ته دلم به هم می خورد . لبخند می زنم، تشکر می کنم و می آیم بیرون. او نمی داند من با همه روزهای هفته شرطی شده ام.

۲ نظر: