سبزه ها روی زمین جمع
شده بود. بعضی ها هنوز سر بر نیاورده بودند. زنها سبزه ها را کنار حوض چیدند و
گفتند صلواتی است. دلم پیش آن خانه ته کوچه است. مامان تنها خانه تکانی کرده است و
سبزه گذاشته. حتمن سبزه ها به نام آدمها هستند. با خانم ف سبزه ها را جمع می کنیم.
مرد بهار بهار می خواند و به من لبخند می زند...
بهاری دیگر آمده است.
شمعدانی های خانه گل داده اند و من دستم به تمیز کردن خاک ها نمی رود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر