راه ناهموار
شنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۹
...
مهدي مي گويد: انگار يه غم عميقي تو چشمهاته! لبخند مي زنم! پيگيرتر مي پرسد! فردا صبح ريحانه با حال نگراني مي گويد: عزيزم چرا اينقدر حالت بده!؟چرا اينقدر غمگيني!انگار لبخندم نمي تواند اندوه را پنهان كند!
۲ نظر:
مجتبی ح
۲۹ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۲۰
...و باز هم اندوه!!
پاسخ
حذف
پاسخها
پاسخ
امیر
۳۰ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۹:۳۶
...و چقدر این روزها همه اندوهگینند / پیرزو باشی
پاسخ
حذف
پاسخها
پاسخ
افزودن نظر
بارگیری بیشتر...
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
...و باز هم اندوه!!
پاسخحذف...و چقدر این روزها همه اندوهگینند / پیرزو باشی
پاسخحذف