راه ناهموار
شنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۹
...
نمی توانستم
دیگر نمی توانستم
صدای پایم از انکار راه برمی خاست
و یاسم از صبوری روحم وسیعتر شده بود
و آن بهار و آن وهم سبز رنگ که بر دریچه گذر اشت با دلم می گفت:
نگاه کن!
تو هیچگاه پیش نرفتی!
تو فرو رفتی!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر